کد مطلب:188972 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

اوضاع اجتماعی و سیاسی
بزرگترین جریان اجتماعی كه از زمان معاویه بلكه از زمان خلافت عثمان به سود بنی امیه شكل گرفت، حاكمیت حزب عثمانیه بود. پی آمد خلافت تبعیض آلود عثمان تشكل «حزب عثمانیه» است كه حاكمیت سیاسی بنی امیه را به دنبال داشت. این حاكمیت قریب یك قرن تداوم یافت. انگیزه های محوری آن، حاكمیت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بر امت اسلامی بود. و چون در این میدان بزرگترین رقیب چالشگر خویش را



[ صفحه 137]



عترت آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم و تشكل همسوی اهل بیت می دید، بیشترین تراكم فشار را از هر جانب برغم عترت و جریان اجتماعی همراه عترت، متوجه می ساخت.

حزب عثمانیه در نیل به اهداف خود حاكمیت خشونت و فرهنگ سازی را بهترین ابزار و شیوه، تشخیص می داد. به همین خاطر معیارهای نظام حكومتی آنان، همخوانی با معیارهای دینی و اخلاقی نداشت؛ بلكه تبعیض و نابرابری و خشونت با چالشگران، فساد و تباهی محورهای اصلی حكومت داری آنان را شكل می داد.

در نظام حكومتی آنان مظاهر دینی تنها ارزش ابزاری داشت، كه برای نیل به اهداف خویش از آنها بهره می بردند! معیارهای دینی هیچ گونه ارزش و اعتباری از خود در نزد حاكمان اموی ندارند. این موضع از رفتار حاكمان اموی به خوبی شفاف است.

عبدالملك مروان قبل از به حكومت رسیدن، «كبوتر مسجد» لقب داشت. چون همواره در مسجد بود. هنگامی كه مشغول قرائت قرآن بود خبر مرگ پدرش را كه همراه با مژده حكومت داری وی بود به وی دادند. وی از همان آغازین لحظه های شروع حكومت داری در حالی كه قرآن به دست داشت، قرآن را بست و گفت از این لحظه بین من و قرآن جدایی می افتد. با قرآن خداحافظی نمود، هذا فراق بینی و بینك! [1] وی یكی از حاكمان اموی است كه حدود بیست سال حكومت داری می كند و خود را خلیفه مسلمانان می پندارد و بنام دین بر مردم خطبه و نماز می خواند. لیكن



[ صفحه 138]



از همان آغازین روز حكومتش با قرآن و معیارهای دینی خداحافظی می كند!

عبدالملك پس از پیروزی بر عبدالله بن زبیر در مدینه خطبه می خواند و می گوید: من نه همانند خلیفه سست و ضعیف عثمان، و نه همانند خلیفه مصالحه كار معاویه هستم؛ بلكه من تمام دردهای جامعه را با شمشیر اصلاح می كنم، تا همگان به فرمان گردن نهید! و انی لا اداوی أدواء هذه الامة الا بالسیوف حتی تستقیم لی قناتكم.

وی اظهار می دارد هیچ كس حق ندارد مرا نصیحت كند. هر كس مرا به تقوا فراخواند گردنش را خواهم زد، لا یأمرنی احد بتقوی الله بعد مقامی هذا الا ضربت عنقه. [2] وی عمرو بن سعید را كه مروان به وی منصب واگذار كرده بود، با نیرنگ به قتل رساند و قتل وی را سبب عبرت دیگران قرار داد، كه وجود هر كس برای ما خوشایند نباشد، فرجام كارش این است [3] .

عبدالملك انتقاد از خلیفه و سخن گفتن با خلیفه را ممنوع نمود. از انجام امر به معروف جلوگیری نمود. شخصی از وی امان خواست تا با وی گفتگو كند، به وی امان داد. از وی پرسید آیا این منصب به دستور خدا یا رسول خدا یا رأی مردم و یا به رأی خبرگان مردم به تو رسیده است، وی گفت خیر. آن شخص گفت تو با زور بر سرنوشت مردم مسلط شده ای. گفت آری! آنگاه پرسید چرا خویش را «امیرالمؤمنین» می نامی در حالی كه خدا و پیامبر و مسلمانان تو را انتخاب ننموده اند! عبدالملك كه از



[ صفحه 139]



برخورد وی به ستوه آمده بود، به آن شخص گفت اگر از قلمرو حكومت من بیرون نروی تو را به قتل خواهم رساند! [4] .

عبدالملك به خون خواری افتخار می كند. هنگامی كه ام درداء از وی پرسید؛ شنیدم بعد از عبادت شراب می نوشی وی گفت آری، سوگند به خدا خون نیز می آشامم،ای و الله و الدماء شربتها. [5] .

بنی امیه در زمان حكومت داری، خون فراوان ریختند و امیرالمؤمنین علیه السلام را لعن و نفرین نمودند. هر كس علی را لعن نمی كرد كشته می شد و پیروان وی را در سراسر بلاد پراكنده ساختند. و نزدیك به هزار ماه این روش را ادامه دادند. [6] .

ابراهیم بن هشام مخزومی استاندار مدینه هر روز جمعه، آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم را در مسجد در كنار منبر گرد می آورد. آنگاه در حضور همگان علی علیه السلام را لعن و سب می نماید [7] علی علیه السلام برترین انسان و شاخص عترت روز جمعه كه روز اجتماعات مردم مسلمان و روز مقدس برای مسلمانان می باشد، در مسجد نبوی شریف در كنار منبر و روضه نبوی در حضور آل رسول و آل علی علیه السلام لعن و نفرین می شود!

انتخاب روز جمعه بدین خاطر است كه جمعه روز نماز با شكوه جمعه است. با اطمینان می توان گفت این رفتار در مراسم عمومی نماز جمعه، در حضور آل علی علیه السلام كه به زور به مراسم آورده می شدند و در حضور جمعیت انبوه نمازگزار جمعه، شكل می گرفته است.



[ صفحه 140]



این روش تنها از عبدالملك نیست. بلكه جانشینان سفاك وی نیز مانند ولید و سلیمان همین روش را پیش گرفتند. مردم را به بیعت با خویش فرا می خواندند، هر كس چالشگری می نمود از دم تیغ می گذشت. كه عبدالملك به آنها سفارش كرده بود هر كس از بیعت امتناع كرد، باید سر و كارش با شمشیر باشد. ادع الناس الی البیعه، فمن برأسه هكذا فقل بسیفك هكذا. [8] «مردم را به بیعت فراخوان، هر كس مخالفت كرد، با شمشیر برخورد كن».

ابی الحدید نقل می كند در زمان بنی امیه شیعه را هر جا می یافتند در كنار هر حجر و مدر می كشتند؛ دست و پاهای آنان را می بریدند؛ بر چشمان آنان میل گداخته می كشیدند؛ بر شاخه های درختان خرما به دار می آویختند و آنان را پراكنده بلاد می ساختند، طردهم و شردهم عن العراق. [9] اینك چه نیكو است كه تحلیل اوضاع سیاسی و اجتماعی را از زبان خود باقر العلوم علیه السلام بشنویم.


[1] حياة الحيوان، ص 93.

[2] تاريخ الخلفاء، ص 260.

[3] همان.

[4] بحار، ج 46، ص 335.

[5] تاريخ مختصر دمشق، ج 15، ص 231، ترجمه عبدالملك مروان، رقم 210.

[6] بحار، ج 46، ص 274.

[7] ارشاد، ج 2، ص 174.

[8] حياة الحيوان، ص 93.

[9] شرح نهج البلاغه ابي الحديد، ذيل خطبه 203، ج 11، ص 43.